محمد مهدی دردونه یکی یکدونه

مگه منو دوست ندارید ... گریه ام رو در میارید ؟!!!

        سلام الهی خاله برات بمیره که اوخ شدی قنده عسلم چند روز پیش (بعدا دقیقش رو مینویسم ) مامان و بابایی منو بردند اوخ کردن  البته دیگه مسلمونی ام کامل شد و مرد شدم فقط تا نصفه شب جیغ کشیدم و همه رو مطلع کردم الهی عزیزم زودی اوخ شدندت خوب بشه   ...
23 بهمن 1390

واکسن دو ماهگی

عسل خاله سلام قربونت برم ایشالله لالا باشی و مامانی رو اذیت نکرده باشی خاله قربونت بشه هرچند دیشب دیدمت ولی کلی دلک برات تنگ شده امروز واکسن دو ماهگی ات رو زدی قربونت برم ایشا لله تب نکنی و پاتم درد نکنه قربونت بشم من     ...
9 بهمن 1390

عقیقه

سلام خاله جونی قربونت بشم الهی زود تند سریع تا دخمل خاله بیدار نشده برات بنویسم که   جونم برات بگه روز جمعه 23 دی ماه برای شما گوسفند عقیقه کردند و آبگوشتش کردن و به فامیلا دادن   ایشالله هیچ وقت مریض نشی و همیشه سالم باشی در پناه خدا   یه عالمه بوووووووووووووووووووس برای محمد مهدی جونم ...
27 دی 1390

اندر حکایات این چند روز ...

سلام جیگر خاله دیروز شما رفتی خونه ی خودتون برای اولین بار باید همه ی ستاره های آسمون برای پاگشات می اومدن خوشملم   برات بگم این چند روز گذشته شما زردی ات بالا رفت یعنی روز اول فکر کنم 11 و نیم بود حالا جزئیات رو از مامانی میپرسم برات مینویسم بعد زردیت فکر کنم 16 شد دکتر گفت باید دو روز بستری بشی ولی برات دستگاه گرفتن و توی خونه دو روز تو دستگاه بودی الهی بمیرم برات خاله بعد زردیت شد 4 الهی چقدر تو خون دادی عسلم   امروزم قراره آقاجون اینا بیان خونتون اسم نازتو با اذان تو گوشت بگن نفسم   حالا از مامانت اخبار جدید رو میگیرم برات مینویسم عکسم بیام خونتون کلی ازت میگیرم با عکسهای قدیمی ترت میارم برات تو وبت میذارم قربو...
20 آذر 1390